آیت الله العظمی بهجت میگوید: اینجا یک آقای دندانساز بود، میگفت: «یک کسی آمد مطب ما. در خانه یکی از اتاقها را مطب کرده بودیم؛ پشتش در اندرون، بچههای ما بودند. [شخص] آمد گفت: میدانی اسامی سیصدوسیزده نفر اصحاب حضرت حجت (عج) چیست؟ یک، دو، سه، چهار، همینطور شمرد تا سیصدوسیزده نفر، پشت سر هم. او آمد و اینها را گفت و رفت. دیدم در خانه هم بسته است. باز کردم. دیدم بچههایی آنجا بازی میکنند، گفتم: اینجا کسی که از خانه در آمد، شما دیدید؟ گفتند: نه، کسی نیامده اینجا. به خانواده ما که اتاق او، پشت سر ما بود، گفتم: شما چیزی شنیدید؟ گفت: بله! تندتند صحبت میکرد. او هم شنیده بود. طالقان شاید از آن بلادی باشد که بیش از همه [اصحاب حضرت از] آنجا [باشد]، از آنجا هیجده نفر میآیند. بالأخره که این همه اسیری و دربهدری و این هزارها سال، خدا میداند که چند سال طول میکشد غیبت. آخرش به اینجا میرسد.